گم شدنم آرزوست
و تو نمی دانی گم شدن با بار معنایی دور شدن از هر چه آشناست و پناه گرفتن در کنجی و فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن جوری که خیال کنی تا جواب سوالهایت را پیدا نکنی تا ابد گم شده آن گم شده با بار معنایی دور شدن از هر آنچه آشناست هستی.
و تو نمی دانی گم شدن با بار معنایی دور شدن از هر چه آشناست و پناه گرفتن در کنجی و فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن جوری که خیال کنی تا جواب سوالهایت را پیدا نکنی تا ابد گم شده آن گم شده با بار معنایی دور شدن از هر آنچه آشناست هستی.
از این اخلاقش خیلی خوشم می اومد، بلد بود وقتی دمغم با موسیقی های مورد علاقه ام حالمو جا بیاره .
سفر با همسفر
مبدا تبریز
مقصد سلطانیه، گنبد سلطانیه، زنجان، رستوران پلو، مس فروشی
دو بار دیدمشان، اولین بار شش سال پیش بود به بهانه درمان سرطان آخرین تیر ترکش مان برای زنده ماندن «روزه آب» بود به خیالمان!
پزشکی بود غریب و عجیب، طبیعت را می پرستید و رفتارش با بیمارانش موج سینوسی خشم و عطوفت بود، هیچ وقت فراموش نمی کنم آن روز را که در خانه «تنگ راه» ش قبر کنده شده اش را نشانمان داد و گفت از مرگ نمی ترسد و اگر بمیرد آنجا آرام می گیرد تا ابد.
سری دوم سه یا دو سال پیش بود با خانم مهوش شیخ الاسلامی و آقای ماجد نیسی برای کامل کردن مجموعه مستند «تنگراه» به سراغش رفتیم. خبر آمد سکته کرده به باغ «تنگراه» ش سر زدیم که سر تا پا هرس شده بود هنوزم نرمی نمدهای خانه «تنگراه» اش در حافظه پاهایم مانده است.
به گنبد و منزل شخصی اس سر زدیم و آن چه نباید می دیدیم را دیدیم . آن اسطوره رعب و عطوفت از پا افتاده بود.
ماجد نیسی عزیز که برای خداحافظی بوسیدش اشک قُل میزد توی چشمهایم.
حالا او آن مرد غریب رعب و عطوف دنیا ما را ترک کرده ..... مردی که طبیعت را پاک دوست داشت و انسانها را سالم
حس می کنم کلی حکایت ناتمام دارم که در گنبد جا مانده و باید روزی به گنبد سری بزنم و زندگی ام را مرور کنم و جور دیگری با زندگی برقصم.
یادت گرامی
این که تو یه دوره بعد یه ناخوشی عجیب حافظه ات مختل میشه و هیچی یادت نمی آد و با گذر زمان اتفاقا رو بهت یاد آوری می کنن عین یه پتک تو سرم می خوره و حس می کنم دو باره تعادلم به ضربه ای بنده که آشوب بشم
استانبول به من لبخند می زند دلبرانه
با لبخند نگاه تو، با لبان خندان تو، با چشم های تو ...
بارو بندیل می بندیم تا با دلنوازترین همسفر برویم سرزمین عثمانی را بگردیم و بخندیم و از آرزوهامون برا همدیگه بگیم