بی کار و بی پول
بی کاری اذیتم می دهد و عجیب این که زیر بار هر کاری نمی روم.
بی کاری اذیتم می دهد و عجیب این که زیر بار هر کاری نمی روم.
کارم را دوست داشتم، قضیه آینده و شرایط جدید حکایت سوائی بودو علت اصلی کار نکردن ام نبود. علت کار نکردنم اذیت خودآگاه و شاید ناخودآگاه از طرف کسانی بود که اسم دوست را یدک می کشیدند.
آن روزها ....
رفتارشان .... فراموش نشدنی است.
پسر عمو گفتنی: اوضاع سیاسی خاورمیانه و همسایه های ایران و خود ایران به گونه ای هست که شیرین فردا میره عضو یه نهاد بین المللی می شه و بعد برا ماموریت می فرستنش ایران!!!
تاوان بده زندگی و اعمال این و آن و خودمان شدیم .
خلاص ....
اگر درس طبیعت و کائنات هست خوب یادش گرفتم دیگر از اتفاقها نمی ترسم. می ایستم به صبوری، مبارزه، جنگ، صلح بالاخره از سکون بهتر است .
با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود
شاعر : افشین یداللهی
بعد این همه حادثه دهشتناک برای هموطنانم و سرزمینم دیگر نمیتوانم همان آدم با همان اندیشه و باور باشم.
دیگر نمیتوانم همان شیرین قبلی باشم.
امروز دل ام دو شقه شد و خون گریه کردم .
سرنوشت که میگویند همین است ؟