به ...
ناراحتم ؟
یه ریزه
مدتها سر کار زیر مشت و لگد روانی او بودم تا بریدم. من ماندم و دستهای خالی و استعفا و پشت بندش تنگ دستی!
یک بار در جواب چرائی یک کار ازم سوالی کرد، من هم نه گذاشتم نه برداشتم با ادبیات خودش جوابش را دادم.
به همین سادگی دوستی تمام شد.
من چه جان سختی بودم که زیر آن همه فشار روانی و مشت و لگد روانی زندگی کردم و دوام آوردم.