برووو
بیماری نمی رود ...
تنفسم به سمت عادی بودن پیش میره
و
بعد مدتها می تونم بگم که حالم بهتره .
نمیدونم دقیقا چند روز از شروع او میکرون گذشته اما انگار روز از نو روزی از نو، حال آدم ناخوش تر می شود .
از طرف دیگر ریه آلارم میدهد که درگیر است
و
بی حالی شدید که تمام نمی شود .
زندگی تنها از من شیرینی ساخته که خودم نمی شناختمش
و
این بشر را دوست دارم .
چقدر مرگ
هر روز با خبر مرگ عزیزی بیدار می شوم
چه عاشقانی
چه مادرانی
اسمشو نمیتونم بگذارم تجربه، نود درصد دستم بهبود پیدا کرده ده درصد باقی مانده منو فقط یاد خاطرات درد میندازه این که تب می کردم این که از شدت درد درمانده شده بودم و حتی اشکم در نمی آمد و مانده بودم چرا این همه تزریق و دارو خوراکی جواب نمی دهد.
امید دارم این ده درصدم به دارو جواب بده و یک نفس راحت بکشم .
واقعن خسته شدم.
دوس دارم این مکالمه ها و این ایده های که به خیال تسلیم ما می کشند تمام بشه.
و
جریان دادگاهی بشه و خلاص.
هیجان جلسه خرید و فروش سهام
هیجان نگاه کردن تو ی چشم های حریص مردان از سن گذشته
این که بشینی پیج های شخصی یه آدم رو تماشا کنی، وبلاگشو بخونی
اسمش رابطه نیست . مراقبت و نگرانی ام نیست .
برطرف کردن حس کنجکاوی شخصی ه .