کرونا آمد سراغم
کرونا ! معجزه این ماه ! نقش برزمین شدن در حد لالیگا ....
کرونا ! معجزه این ماه ! نقش برزمین شدن در حد لالیگا ....
اینجا ایران، تبریز ، همین نزدیکی ها میخوان من به عنوان سایکو آنکولوژیست کارمو شروع کنم .
قطعا عوض خوشحال گیجم.
هیچ مسیری هنوز نتونستم طراحی کنم.
از عید خیلی روز و ماه گذشته و شمال ام
پدر وضعیت عجیبی دارد به کلمه نمی آید .
البته شاکله خانواده هم به نظرم غریب و عجیب است و تنهایی توی صورتت می کوبد دنبال درجات بالاتر آزادی هستم و پلن هایم همه گیج می زنند .
سینا جان در همان سوراخ امنت که هستی باش دارو پدر رو به کمک واسطه های دیگر به فرودگاه رساندیم.
یه سگ اومده بود تو باغ کنارش نشسته بودم و نوازشش میکردم تا عمو دیبا اومد گفت تنهایی؟؟ بعد دستمو گرفت و مدام دستمو نوازش میکرد حرف زدیم. از زندگی و شادی گفت، از تحمل و تلاش برای حال خوب و آخرش همو محکم بغل کردیم و بوسیدم.
عشق با کلمه با یه آغوش با یه دست گرفتن و نوازس میاد و سیرابت میکنه .
من تنها نیستم ...
من هزاران پدر دارم ...
پریشب یاد از خیابان گذشتن هایم با سینا افتادم از هر طرف که ماشین می آمد می آمد آن سمت که مراقبت باشد .
سر فصل شروع یک داستان عاشقانه می تواند تنها یک حرکت باشد .
بهار و سال نو دیگر برایم اهمیتی ندارد . نه عکس های شاد نه عکس سفره های هفت سین دیگران یا خودمان شادم نمی کند نه هوس قسمت کردن عکس یا نوشته ای در رسا بدبختی های که بر سر مردمان در سال گذشته آمد و در سال جدید ادامه خواهد داشت را دارم.
تا از زمین و آسمان خون می بارد تا مردم کشورم شاد نیستند تا جنگ یمن و افغانستان و اکراین جاری ست و در هزار گوشه دنیا زمین خون می بلعد بهاری برای من وجود ندارد .
پدر سجاده شد و من سر بر پیشانی اش گذاشتم و گریستمممم.