بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳۰ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دد

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ

 

 

یک انسانی در زندگی من بود؟ هست؟ خواهد بود ؟؟؟؟؟

که کل دنیای مرا بهم ریخته. روح. روان. جسم. رابطه ام با ادمها را .

شاید به جای انسان باید بگویم یک دد، یک درد در زندگی من بود، هست که میخواهم نباشد از بیخ و بن .

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

Kachi

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 

 

امروز به فرشت گفتم کاچی درست میکنی برام؟ گفت مگه چله نداری؟ گفتم خوب نیستم و توضیح دادم چرا 
بردتم آشپزخانه و به مقدار خیلی خیلی کره تو ظرف ریخت و آرد را گفت تفت بده بعد آب بریز روش. منم خلاقیت به خرج دادم و هل سابیده و گلاب بهش اضافه کردم تا قل قل کاچی در اومد و قابل خوردن شد. شکر و دارچینم گذاشتم دم دست هر کس به مذاق خودش استفاده کند.
خوش طعم بود و مادر اولین اشارت را به من داد که باید یاد بگیری آشپزی را، همه چیز میوه و عسل و سالاد و سویا تکه ای نیست ....
درست میگفت 
اما راستش آشپزی گیاهی چیز دیگری است.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

این م از این

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۱۸ ق.ظ

 

 

خب واکنش و رفتار و سوال آدمها هر چقدر بی منظور باشه، ممکنه سو تفاهم بزرگی رو ایجاد کنه .

حس ام این ه این روزها بهتره دنبال کار بگردم و درس خوندن اولویت دومم باشه .

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

چی هستی تو

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۸ ب.ظ

 

 

یه چیزی میلنگه، نمی دونم چیه !

 

 

 

​​​​​

  • شیرین مهرنیا

دومین آرزو

جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۳۵ ب.ظ

 

 

​​​​​​یکی دیگه از آرزوهام این ه یه مدت تو خونه رهنما محله زندگی کنم.

 

 

 

​​​​

  • شیرین مهرنیا

داستان ما آخرش خوب نبود

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶ ب.ظ

 

 

ازش می پرسم خوب من نبودم تو کجا بودی، تو چرا نیامدی ؟

گفت غرورش اجازه نمی داد!!!!

این هم عاقبت یه دوستی و آشنایی چهارده پانزده ساله .

مچاله شدم .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

تولد راه دور

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۲ ب.ظ

 

 

دوست ترین این روز ها سال نو شخصیت مبارک .

بغل و بوس از تبریز تا استانبول.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

کاچی

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۰ ب.ظ

 

 

به فرشت میگم میشه کاچی درست کنی. میگه باشه مادر بزرگ با شیر درس می کرد از اونا درست می کنم برا زائو هم خوبه .

نگاش می کنم میگم شکر خدا نه من زائیدم نه تو .

نمی دونم چرا غش غش می خنده .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

بسه

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 

 

​​​​​​شبیه کابوس بود، خواب دیدم یه گوشی هوشمند خریده به من زنگ زده و من اونو و آدمهای پشت سرش و دانشگاهشو می بینم و می گفت: ببین، ببین،ببین، ....

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

خاطراتی که باید فراموش شود

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۲ ب.ظ

 

 

زهر مار است مربا به بخوری و میون جویدن این مربا پاستیل شکل یادش نیفتی، یا بروی رستوران ماهی و بخواهی میگو را همراه برنجت بیاوردند و آه خرمالو دیگر آ خر این ویرانی عظیم است .

 

 

 

  • شیرین مهرنیا