صد جان شیرین داده ام
صد جان شیرین داده ام تا این بلا بخریده ام
چون کرم پیله در بلا
Mevlana
صد جان شیرین داده ام تا این بلا بخریده ام
چون کرم پیله در بلا
Mevlana
خب کاملا شعاری باید بنویسم برای عاشق شدن و عاشق موندن فقط عشق کافی نیست.
با پیر شدن آدمی شایعات پس و پیششم پیر می شن اما حقیقت همون طور جون دار تلخ و شیرینه.
هر انسانی با متولد شدن و پا بر زمین گذاشتنش هم عشق می کارد و هم نفرت
این که من دنبال احقاق حق ام هستم یا دنبال چرائی یک جریان ساده هستم باعث سو تفاهماتی شده که هر وقت حوصله ام از دست یارم سر میره یا فیلم یاد هندستون می کنه شروع به کاری می کنم .
نه
من وقتی بغل دستم را نگاه میکنم مردی رو میبینم که به من دل و جرات احقاق حق و دونستن چرا رو میده . پس تا ابد می پرسم و دنبال حقم خواهم بود
از وقتی اهورا به دنیا آمده یک تغییرات هورمونی و فکری در من ایجاد شده و نمی توانم تصویر درد و ناراحتی و مرگ کودکی را به دوس بکشم . بی دلیل نبود از اون بخش اومدم بیرون.
زندگی تو واقعن فوق العاده ای اما من نیاز دارم مدتی بهت پشت کنم .
خواستم زرنگی کنم و زود دور زدم و پا رو کلاچ یکهو شد اسب بی افشار به یه ماشین کوبیدم پرید تو پیاده رو، فقط میخواستم زیر کامیون بغل دستیم نرم و باز کوبیدم به یه ماشین که تصادف زنجیره ماشین های ایستاده را ایجاد کرد و نصف همه ماشینها رفتن تو.جوب و اخرین کوبشم انقدر قوی بود که نمیدانم پرایده چطور آن همه رفته بود توی جوب و چطور روی چرخ هایش مانده بود . برای همه ماشینها نامه فدایت شوم و شماره تماس گذاشتم بعد فهمیدم همه ماشینها مال پرسنل کلانتری ه
خب خبرشان کردند و وای از این وسواس.
بهدهر صورت این روزها تصادف می کنیم گردن شکسته در خدمت مردم آسیب دیده از تصادفیم .
ماندم پراید سفیدم چرا آخ هم نمی گوید، دخترم پیلی است برای خودش .
بابا داره برنامه حیات بخش نیگاه می کنه، یه سری اردک و زندگیشون
بابا مامان رو صدا میزنه میگه شیرینه ؟
من محو در افقم
تولدت مبارک ققنوس زندگی من. دلم این روزا پُره رفیق.