از معدود فامیل های پدر که خانمی با سن و سال بالاست اسمس زده چرا مادرتان اسم مخفف برادرمان را صدا می زند؟
بلاهت خنده داری که چسبیده به یک زن سن و سال دار و با این حرفش بلاهت ش را به رخ مان کشید.
چقدر راحت آدمها خودشان را در سطل زباله مغز آدمها می اندازند.
تصمیم گرفتم همه کارهای مربوط به بابا رو با عشق و حال خوب انجام بدم و اگر رو مد حال خوب نباشم دخالت نکنم.
این باعث میشه احساس اضمحلال نکنم.
فکرم مشغول ه کارگاه و صحبت ها هست. نمی دونم به اون چه پس ذهنم ه می رسیم یا نه ؟
مقاومت بابا در خوردن غذا و آب همه مون رو کلافه کرده. مجبور میشیم با سرنگ گاواژ بهش غذا بدیم و این ناراحتش می کنه و با قورت ندادن غذا مقاومت ش رو ادامه می ده.
+عمه لیدیا می گفت، آزادی بیش از یک نوع است. آزادی برای انجام کاری و آزادی از شر چیزی.
+ می گویند: هر چه به سموت کشیده شود، روزی جنجال به راه خواهد انداخت تا صدایش شنیده شود، جنجالی آرام و خاموش.
وسط تب، سرفه، زخم بستر، درد و ناله
فکری می شم که ما بابا رو به زور نگه داشتیم و اذیتش داریم میدیم.
خیالات برم داشته اساسی.
کاش این قرنطینه نبود و می شد با آمبولانس بابا رو ببریم شمال. اینجور موقع ها آدم دلش لوس شدن می خواد و فامیلاشو .
به خاطر بیماری بابا من مشترک هر روزه داروخانه، مرکز پرستاری، مرکز فروش لوازم پزشکی هستم.
کرونا که رد شود موج ی از بیماری وسواس و اضطرابی و بیماری تنفسی و پوستی شکل می گیرد.
از این درد سُر می خوریم به درد دیگر .
موسیقی خوبِ سر صبح دردها را می شوید و خیال خوب نصیبت می کند.
می شنوم و تاب می خورم .
