بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

بابای گلدون به دستم

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ب.ظ

 

دو هفته بعد روز تولدمه و من پُر اشکم. میدونم بنفشه و امیر و مامان کلی برنامه خوشحال کننده دارن و قدرشون رو میدونم اما چه کنم هیچ کدوم گلدون گل بابا نمیشه که .... بهم زنگ میزد و می پرسید خودم از گلخونه گل بخرم یا با هم بریم؟  هیچ مناسبتی بی گل یا گلدون طی نمی شد. 

بی رقص آخر شب.

میدونی آدم هزار سالشم باشه باباش باباشه و مامانش مامانش .... نمی شه بدونشون نفس کشید.

 

 

 

​​​​

  • شیرین مهرنیا

حفاظت از آهورا

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۰ ب.ظ

 

همیشه دوست داشتم نوزادی آهورا رو ببینم. اون موقع که فقط شیر میخورد و می خوابید اما دیدار اولمون تو چهار ماهگی بود و الانم آهورا نه ماهه هست و تبریزه. 

اوایل تا همین هفته پیش هیچ حسی بهش نداشتم، زیاد نزدیکش نمی شدم و انقدر خسته نگهداری بابا بودم که فکر کردن به آهورا و گرم گرفتن باهاش چیزی مثل کابوس بود. 

تا به دلایلی مراقبت یکی دو ساعته اش به تورم خورد به خاطر کارهای بیرون از خونه مادرش یا چون هر دو صبح ها زود بیدار می شیم یا اون به اتاق من سر میکشه یا من از اتاقش می دزدمش. همه این اتفاقها سبب یه حس قوی حفاظت از آهورا شده.

خیلی اتفاقی زمین خورد، بدم زمین خورد رو ورنی سفت و سخت بچه رو عین بچه گربه به چنگال گرفتم و د بدو ...

بچم خونی مالی شده بود و گریه جیگر سوز میکرد و من هی پشتمو مثل گربه شتر میکردم که من مراقبتم نترس.

به هر حال بهار اومد و رسید به خرداد بالاخره قلب خاله گونه من از جنس دیگر تپید.

 

 

 

 

 

​​​

  • شیرین مهرنیا

تو کت ام نمی ره

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۳۴ ب.ظ

 

 

تو کت م نمی ره. آهورا چهار ماهه بود و بابا تو شمال سر حال و قبراق بود.

حالا آهورا نه ماهشه و بابا تو این وضعیت ... خون ریزی و زمین گیری و ...

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

با گریه

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۵۶ ق.ظ

 

با گریه و عذر خواهی و زدن تو سرم که چی کار کنم یه رگ از پاش گرفتم . 

 

 

  • شیرین مهرنیا

رومینا

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۵۳ ق.ظ

 

 

بیا داستان را وارانه کنیم.


دخترت با مردی فرار کرده اما برگشته خانه و تو احساس میکنی ناموست لکه دار شده و نمی توانی سرت را در محله و شهرت بلند کنی. 
اهل گفتگو با دخترت نیستی 
اهل تحمل سختی ه نیش و کنایه موقت هم محله ای ها و به خیالت کل مردم شهر نیستی.
مدام در ذهنت نشخوار میکنی ناموست لکه دار شده .


چرا برای حل این شرم درونی به جای کشتن دخترت فکر کشتن خودت را نکردی؟ 


چرا به جای رومینا خودت را نکشتی ناپدر؟

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

این که دندونام

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۵۱ ق.ظ

 

 

این که دندونام مشکلی نداره بزرگترین خوش شانسی ابتدا مالی و بعد جانی است .

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دلم برا بابا ثابت

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۹ ب.ظ

 

دلم برا بابا ثابت و صامت به چشم های بی امیدش خونه .

حال روحیم بسته به حال باباس. باز دارن انگار از ته چاه پاهامو می کشن پائین.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دندون پزشکم

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ب.ظ

 

دندون پزشکم یه سیستمی برش داشته، گان تن بیمارش میکنه دو نفر دستکش دستت می کنن حس میکنی داری میری عمل قلب باز انجام بدی.
حضور دو نفر تو مطب هم ممنوع هست.

 

 

  • شیرین مهرنیا

دردم میاد از دردش

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۱۶ ب.ظ

 

 

چند روزه نتونستم برای بابا رگ بگیرم و سرم بهش تزریق کنیم هر بار با آه و ناله درد رو تحمل میکنه منم تلاشمو میکنم اما نمی شه . چرا ؟ نمی دونم ...

بعد این اتفاق انقد حال روح و روانم منقلب میشه که یکی باید جمع ام کنه .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دندون پزشکی

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۱۰ ب.ظ

 

حکایت رفتن به دندون پزشکی  این ه: یا پولشو داری وقتشو نداری یا وقتشو داری پولشو نداری.

 

 

 

​​​​​​

  • شیرین مهرنیا