بوس ماهی

آخرین مطالب

۲۹ مطلب با موضوع «کتاب خونه» ثبت شده است

تصرف عدوانی یک

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ب.ظ

 

 

+هرکس....به شکل غیر قانونی ، مالی را از تصرف دیگری بی رضایت او خارج یا به هر نحودیگر آنرا حیف و میل کند ، به اتهام تصرف عدوانی محاکمه خواهد شد... همچنین اگرکسی بی آنکه مال را ازتصرف خارج کند ، در آن ایجاد اختلال کند ....یا به هرصورت دیگر به شکل غیر قانونی به ملک دیگری دست اندازی کند .... ومانع از آن شود که صاحب حق از حق خود استفاده کند ، به اتهام تصرف عدوانی محاکمه خواهد شد.

+با عشق همه هستیِ او کاستی بزرگی شده بود.

 

+ تقلید طبیعی بودن دشوارترین کارهاست.

 

+هوگو می کوشد مهربان باشد. مردم اغلب با کسانی که در فاصله‌ی دور قرار دارند، مهربانند. آن‌ها ادای مهربانی را درمی‌آورند؛ چیزی که هیچ هزینه‌ای ندارد. آنچه به دیگران ربط دارد، تأثیر ناچیزی رویِ آن‌ها می‌گذارد. از این‌رو، اَدایِ مهربانی درآوردن آسان‌تر است از نامهربانی که فقط ناراحتی و دردسر ایجاد می‌کند. اَدایِ مهربانی درآوردن باعث می‌شود آدم را راحت بگذارند.

 

+آدمیزاد با پاسخِ قطعی آسان‌تر از پاسخ مبهم کنار می‌آید. 

 

+وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده، تنش احساس راحتی می‌کند. برعکس، وقتی عشق بی‌پاسخ می‌ماند، تن احساس می‌کند وزنش سه برابر شده است. عشق نوپا روی لبه باریکی می‌رقصد. ممکن است آدم دوباره وزن واقعیش را احساس نکند، که این خود می‌تواند در آدم‌های مضطرب، با تجربه و آینده‌نگر، یا در آن‌هایی که مثل استر این‌قدر امیدوار و خوش‌باور نیستند، میزانی از تردید پدید آورد.

 

+ برای حاد نشدن درد و رنج، باید جام های عشق پیووسته پُر شود.

 

+وقتی انتظارات کاهش می یابد، کوچکترین نشانی از امید موجب شادی می شود.

 

+عشق یه کلمه نیاز دارد.

 

+عشق جانوری است گرسنه؛ خوراکش ارتباط، اطمینان دادن پی دی پی . پشم به چشم هم دوختن است. وقتی چشمها به هم بسیار نزدیک می شوند، چشم هیچ کدامشان چیز دیگری نمی بیند.

 

+وقتی نشان واهی از محبوب می رسد و نه چیزی دیگر، تحملش دشوارتر است از این که هیچ چیز نرسد.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

فرمانده مسعود دو

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ ب.ظ

 

 

+آنچه به آدم می آموزد مشکلات است.

+یکی از نصیحت های آمر صاحب این بود که هیچ وقت در زندگی کسی را رفیق شخصی خود قرار نده، با همه دوست باش ولی رفیق شخصی نداشته باش. ( یاد سال پیش خودم افتادم و خودم و رفقا و رفاقتمون که شبیه شمع آب شد، تموم شد و قطعا بعد این رفیق جان دلی ظاهری نخواهم داشت)

+من مردم خود را می شناسم و صحبت کردن و تربیت زندگی را از غرب یاد نگرفته ام بلکه آن را از مادر و مادر بزرگم آموختم و فکر می کنم دلیل این افراط گرایی همین است.

+مردها از قریه ها به سنگرها میرفتند و پیرمردها به همراه زن ها در آن جا می ماندند، به همین دلیل سختگیری مقابل زن ها زیاد شده بود، چون جنگ چریکی بود و رسم شدن چادر (برقع) در شهرستان ها و اطراف آن به خاطر جنگ بود و صورت خودشان را پنهان می کردند که دشمن آن ها را نشناسد. 
مردم بی سواد فکرمی کنند که هنوز باید برقع باشد در حالی که به خاطر جنگ بوده و شما می دانید که در اسلام برقع وجود ندارد.


ته نوشت: به گفته صاحب نظران علت جا ماندن افغانستان از پیشرفت نگاه قریه ای داشتن به خاک و خانواده است، کشوری که شصت درصد آن بی سوادند و تفکر و اندیشه زندگی شهری و دانش سیاسی را ندارند و تعریفی از شاکله حکومت ندارن و از طرفی فشار کشورهای خارجی بعد دوره کمونیسم و حضور طالبان یک پسرفت بزرگ برای افغانستان بوده و از طرفی قومیت های ساکن افغانستان در در پی قدرتند و تعریف ملت واحد هنوز برایشان نا مفهوم است .

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

لِی لِی

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

کتاب لِی لِی اثر خولیو کورتازار رو می خونم یه چیزیم شده هر فصل رو باید سه بار بخونم تا حساب کاردستم بیاد

شاید باید بگذارمش برا وقت مناسب .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

درد

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۱۴ ق.ظ

 

تو اتاق بابا میخوابم و داشتم کتاب می خوندم که یکهو یه خاطره اومد سراغم و کتاب و هرچی دستم بود و پرت کردم سمت دیوار مقابل

بابا رو شکم میخوابید رو تخت، کتاب یا روزنامه شو میگذاشت رو فرش با یه مداد و عینک شروع می کرد به خوندن و نوشتن.

دلم تنگشه

هیچ وقت دیگه خوب نمیشه

من درد می کشم .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

فرمانده مسعود یک

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۵۳ ق.ظ

 

+احمد شاه مسعود دانشجوی مهندسی در دانشگاه کابل بود که به خاطر مبارزه تحصیل را رها کرد اما به گفته دوستانش همواره یکی از بزرگ ترین آرزوهای او به پایان رساندن تحصیلاتش بود؛ شاید به همین دلیل هم بارها دانشجویانی را که به عشق مبارزه و پیوستن به جبهه های او به پنجشیر می رفتند باز می گرداند. مسعود به آن ها می گفت بروید و هر وقت درس تان تمام شد، دوباره بازگردید، افغانستان به جوانان تحصیل کرده و متخصص نیاز دارد .

 

+در اینجا (افغانستان) می گویند اگر خواب بد دیدی آن را به دست آب بده تا آن را با خود ببرد.

 

+برای اینکه انسان یک مسئولیت را ادامه بدهد اول باید آن را خوب بشناسد و درست بشناسد.

 

ته نوشت: در افغانستان مرد سالاری بیشتر عیان است، داشتن سواد یا نداشتن در متن جریان زندگی مرد سالار زن ها مهم نیست، مهم تصمیم مرد برای زن در جایگاه پدر، پدر بزرگ، برادر، شوهر و حتی مادر یا جنس مونثی است که ایدولوژی مرد سالارانه آن کشور بر تن و جان و روحش نشسته . حرف مرد یک درجه پایین تر از حرف خداست برایشان و تمام.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

سرگذشت ندیمه

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ق.ظ

 

+عمه لیدیا می گفت، آزادی بیش از یک نوع است. آزادی برای انجام کاری و آزادی از شر چیزی.

 

+ می گویند: هر چه به سموت کشیده شود، روزی جنجال به راه خواهد انداخت تا صدایش شنیده شود، جنجالی آرام و خاموش.

 

 

 

​​​​​​

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مردی که دنیا را نجات داد

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

 

 

استانیسلاو پتروف، مردی است که می گویند «یک بار دنیا را نجات داده است». 
در بیست و هشتم سپتامبر سال هزار و نهصد و هشتاد و سه استانیسلاو پتروف در یکی از ستادهای فرماندهی مسکو مشغول به خدمت بود که یکی از رادارها به یک باره اعلام کرد که پنج موشک قاره پیما با کلاهک هسته ای از سوی ایالت متحده به سمت شوروی شلیک شده است. 
پروتکل نظامی شوری و ارتش سرخ به گونه ای است که در این گونه شرایط باید دست به حمله متقابل و تلافی جویانه بزند.
اما
پتروف به جای گزارش دادن به مقامات بالا به غریزه خود تکیه کرد که اطلاعات به دست آمده از رادار اشتباه است و «دنیا را از فاجعه اتمی نجات داد»


او سی سال بعد از عمل قهرمانه ی تاریخ سازش اعتراف می کند « من یک قهرمان نیستم. من مطمئن نبودم کاری که می کنم درست است، یا نه»

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

ترا گوما میرزا کوچیک خانا

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۴ ب.ظ

 

 

​​​​​​آهنگ میرزا کوچک خان را گوش می دهیم، تاریخ جنگل را می خوانیم و دل مان می لرزد برای آن خاک و میرزا و همرزمانش ...

 

 

 

​​​​​

  • شیرین مهرنیا

شهر گربه ها

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۰۹ ب.ظ

 

 

+ آگاهی یک دارایی اجتماعی گرانبهاست.


+ وقتی خلئی شکل می گیره،باید یه چیزی بیاد پرش کنه.

 

+ سامسا برای آخرین بار پرسید : دوباره شما رو میبینم
زن در حال دور شدن گفت: اگه به اندازه ی کافی به کسی فکر کنی حتما دوباره می بینیش.

 

+ اون موقعی که میباید، به اندازه کافی اذیت نشدم. اون موقعی که باید درد واقعی رو حس می کردم،روی احساسم سر پوش گذاشتم. نمی خواستم به دوش بکشمش و به همین خاطر از مواجه شدن باهاش خودداری کردم و دلیل اینکه قلبم حالا این همه خالیه همینه.

 

+ همه فرهنگ ها برابرند.



شهر گربه ها 
هاروکی موراکی 

 

 


 

 

  • شیرین مهرنیا