بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دکتر فراموشی

يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۱:۴۵ ب.ظ

 

 

رفته بودم دکتر مطمئن  و مجرب پدر تا سر و ته این فراموشی و آن تشنج و شایعات لخته را در بیاورم. 

دکتر نگاهی به صفحه اول دفترچه بیمه ام  کرد و نتوانست محاسبه کند از خودم پرسید چند سالت است؟ گفتم 36 سال

گفت: خب دیگر باید ازدواج کنی، زن بذات حساس است این چه دردی است تا دوازده شب با این روحیه سگ دو بزنی؟ خب می شوی این .... و ملاکت زیبایی همسرت نباشد.

راستش دلم تنش نمی خواست بخصوص ویزیت پدر با تنش شروع شده بود . می خواستم بگویم برادر پزشک توئی با ایکس تومن درآمد، هئیت علمی هم که هستی خب خیالت راحت زن میگیری و هر فصل یک جای دنیائی ...اما آن فکر برابر خواهم حرفش را قبول نداشت.

 

مال مال نگاه می کردم (مدل جانوران) من بی کار چه کنم؟ با بیکاری و عشق بروم ازدواج کنم چون زنم و به عقیده تو مرد احساسات وجودم را می شکند؟ دلت خوش است استاد یا بهتر بگویم حساب بانکی ات خوب جور است .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی