شِنُفتنی خوب
موسیقی و آواز و شِنُفتنی تو زندگیم همون قدر که مهم ه و حیاتی
نبودش جان میگیرد ....
موسیقی و آواز و شِنُفتنی تو زندگیم همون قدر که مهم ه و حیاتی
نبودش جان میگیرد ....
هوا سرد تر از سرد بود لباس یه دست ماهیگیری را تنم کردند خیال می کردم بپوشمش گرم ام می شود اما سرما دو برابر شد. یک چوب بلند دادند دستم و گفتند در این دریا طوفانی تا رسیدن به تورهای ماهیگیری هر بار موج بلندی آمد از چوب کمک بگیر و تنه ات را بالا بکش تا آب داخل لباست نرود. سرما و موقعیت جدید کلا کرختم کرده بود اما من پشت سر ماهی گیر رفتم و کمکش کردم در وارسی تورها
کار از هیجان گذشته بود سرما و قدرت دریا و درک اینکه جانت را به خاطر لقمه ای نان هر روز به دریا می زنی حالم را نا خوب کرد.
تا به این زندگی
تف به بی پولی
تف به سرما و نان
ساز قدیمی که تعمیر نمیشود
ساز احتکار شده که بر نمی گردد
فک کنم اولین کاری که یه پول درست حسابی دستم بیاد انجام بدم خریدن سازه .
از صبح با صدا ساز سرپام
دیگر به او پیام نمیدهم حتی نامش را فراموش می کنم این خط و این نشان .
مزه نون جو پخته شده با روغن زیتون و کره بادوم زمینی نصفه شبی کیفورم کرده.
لازم نیست یادآوری کنی از بی سواد های فرهنگی و اجتماعی و فلسفی خوشم نمی آید .
از داستان گوسفند اینستاگرام خوشم آمده . از ما بقی اش نه
از داستان فمنیست پنهانم خوشم آمده از مابقی اش نه
یادم باشد یک شیشه نخود و کمی ارده و چند بوته سیر برای درست کردن حمص دارم به یاد سوتی های گوسفندی و مغزهای نخودی
من باید الان خواب باشم اما بیدارم و این یعنی دو روز گیج و پیج پیش رو.
آدمها زنگ تفریح همدیگر نیستند که هر وقت هوس کنند باشند و هر وقت هوس نکنند نباشند.
وقاحت یعنی تمام طینت بدت رو به کار ببری که زیر آب کسی رو بزنی و حالا که اون طرف عزاداره با گردن کج تسلیت بری جلوش و ابراز همدردی کنی باهاش.