گم گشتکی
گم گشتگی شکلی از رهایی است ؟
یه مدتی ه داریم قسمتی از پارکینگ رو تبدیل به کارگاه می کنیم . چهار نفر تو خونه دارن کار می کنن، یکی گچ کاری می کنه یکی لوله کشی، اونیکی کارای برق رو انجام میده و چهارمی نمی دونم چی کار می کنه ... از صبح همه خرید های خونه رو آن لاین انجام دادم و جالبیش این ه که یه راننده ثابت که یه پسر جوان مو فرفری ه از صبح سفارشامو از جاهای مختلف داره میاره دم در از سبزی فروشی از طباخی از سوپری ...
زنگ می زنه منم بیا دم در
منم میرم دم در بهش می گم وا بازم که تویی
الکی الکی دل خوشی ساختیم برا خودمون .
یک سال پیش حوالی همین ساعت ساناز پیدایم کرد .
و
ما برای زنده گان گریستیم
برای مرده گان
برای ابن خاک
برای سرزمینی که صدای زندگی، با گلوله خفه می شود.
چو خواهد که ویران شود عالمی
کند ملک در پنجه ظالمی
سعدی
ته نوشت : اعدام مجاهد کورکور ... بغض
الان باید از پس زندگی بر بیاییم
اما بعدا یادم بنداز برایت تعریف کنم چقدر همه چیز پیچیده و دور از دسترس بود. راهی در جفرافیای دستهای من نبود که پیداش کنم جز هر روز فرو ریختن تکه تکه هایم در بی راهه و اینکه چطور یک سری چیز ها را به ناچار تحمل کردم و فهمیدم بعضی مسیرها، نه انتخاب من بود و نه چیزی که دلم میخواست، اما مجبور شدم ادامه بدم و بگذرم از تو به خاطر خودم .
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردا
روز
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چیکو باز مریض شده و عق می زنه و من اینبار شکی ندارم که چیکو نه دارو خورده نه چیز عجیب و غریبی. فعلا بهش دارو و ماالعشیر و آب قند دادم . بچم یا عق می زنه یا چرت می زنه
بچه جون چت شده آخه ؟
دیروز کل پوست دستمو برداشتن، چیزی نشد بیشتر روح جسممم اذیت شده انقدر که رسیدن خونه همانا و تا بیست و چهار ساعت بعدی بیهوش شدن همان !
ایتالیا، شرایط پذیرش حیوانات خانگی اش سخته سخته و سخته
بعد سه هفته و خورده ای چیکو قهرش رو با من شکسته و من رو نمی خوره و نیم نگاهی بهم می ندازه.
من قدرت اینو ندارم این بچه رو باز دچار تنهایی کنم یا چیکو یا ایران و ایران و ایران و ایران ...........