زیر نویس
مستترالسلطنه میدونی که دوستت دارم .
داشتم زندگیمو می کردم
لاتین خوندنم چی بود ؟
با قرص آرام بخش و یه لیوان آب قند کلاس آ رو می گذرونم !
بعد کلاسم بق می کنم چه خاکی بر سرم بریزم ؟چطور کلاس رو بپیچونم ؟
امروز اول بهمن ماهه یعنی چهارده روز بعد یه دماغ به دماغ داریم با شرکا پیر و پاتال و شارلاتان و فریبکار و گزگزه بابا !
دیشب خواب بابا را دیدم.
لبهایش را تکان می داد انگار که تشنه هست . برایش آب آوردم دو قلپ آب که خورد ازش پرسیدم بابا تشنه ات بود؟ گفت آره شیرین تشنه ام بود.
قربان صدایت بشوم من
قربان بودنت بشوم من
همه چی در ذهن من پاک شده، خاطراتمان، صدایت ، خنده هایت ....
کاش می شد صدا های توی خواب را ضبط کرد و هر روز شنفتش و خاطرات خوب را در آغوش گرفت.
تو افغان ستان سیل می آد
سیصد نفر میمیرند
تومشهد سیل می آد
هشت نفر میمیرند
تو خونه من/ ما سیل اشک میاد
و
فقط من می میرم
اصلن منصفانه نیست با این همه درد، نشسته مجبور به خواب باشی تا از سرفه خفه نشی
البته کدوم خواب...
باید عمود بخوابم والا ریه هام باهام راه نمی آن . دیروز گیج و ویج رفته بودم خرید که حس کردم گوشم ترشحات داره . فقط یه شانس آوردم یه راننده تاکسی اونجا بود سوارم کرد و کل شهر رو منو گردوند تا یه دکتر پیدا کنیم.
دیشب وسط سرفه و نفس کم آوردن فقط فکر کسایی بودم که دارن برا زنده موندن می جنگن مراقبشون باشد دنیا.
میشینی روزاتو مرور میکنی کلافه میشی از تصمیم های طولانی از اینکه تمام سالها اونی که تو جاده بوده و محل زندگیشان تغییر داده خودت بودی . از این که قدرتمند این داستان مثل بقیه داستانها گذشته باز خودت بودی .
خوب دلیل نداره وقتی از کوتاهی کسی ضربه بخوری هی پا رو پا بندازی و قدرتشم که داری.
بلند شو راهتو برو ....
با لوزه های چرکی و ورم کرده و دو تا پرده گوش ملتهب و ریه کم میاره از هوا
فقط میشه خوند نفس کشیدن سخته.