بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

زیر نویس

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ

 

 

مستترالسلطنه میدونی که دوستت دارم .

 

 



 

  • شیرین مهرنیا

لاتین

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

 

داشتم زندگیمو می کردم 
لاتین خوندنم چی بود ؟

با قرص آرام بخش و یه لیوان آب قند کلاس آ رو می گذرونم !

بعد کلاسم بق می کنم چه خاکی بر سرم بریزم ؟چطور کلاس رو بپیچونم ؟

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

پنج شنبه می بینمتون

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ

 

 

امروز اول بهمن ماهه یعنی چهارده روز بعد یه دماغ به دماغ داریم با شرکا پیر و پاتال و شارلاتان و فریبکار و گزگزه بابا !
 

 

 

  • شیرین مهرنیا

قربان صدایت

يكشنبه, ۳۰ دی ۱۴۰۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ

 

 

دیشب خواب بابا را دیدم.

لبهایش را تکان می داد انگار که تشنه هست . برایش آب آوردم دو قلپ آب که خورد ازش پرسیدم بابا تشنه ات بود؟ گفت آره شیرین تشنه ام بود.


قربان صدایت بشوم من 
قربان بودنت بشوم من

 

همه چی در ذهن من پاک شده، خاطراتمان، صدایت ، خنده هایت ....

 

کاش می شد صدا های توی خواب را ضبط کرد و هر روز شنفتش و خاطرات خوب را در آغوش گرفت.

 

 


 

  • شیرین مهرنیا

من را سیل برده

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ

 

 

تو افغان ستان سیل می آد 
سیصد نفر میمیرند

تو‌مشهد سیل می آد 
هشت نفر میمیرند

تو‌ خونه من/ ما سیل اشک میاد
و
فقط من می میرم 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

گفته بودم

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۳۶ ق.ظ

 

گفته بودم

هی مزنیدش !!!!

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

کدوم خواب

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۳ ب.ظ

 

اصلن منصفانه نیست با این همه درد، نشسته مجبور به خواب باشی تا از سرفه خفه نشی

 

البته کدوم خواب...

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مراقبشون باش دنیا

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۳۷ ق.ظ

 

باید عمود بخوابم والا ریه هام باهام راه نمی آن . دیروز گیج و ویج رفته بودم خرید که حس کردم گوشم ترشحات داره . فقط یه شانس آوردم یه راننده تاکسی اونجا بود سوارم کرد و کل شهر رو منو گردوند تا یه دکتر پیدا کنیم. 

دیشب وسط سرفه و نفس کم آوردن فقط فکر کسایی بودم که دارن برا زنده موندن می جنگن مراقبشون باشد دنیا.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

بلند شو راهتو برو

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۴۵ ب.ظ

 

می‌شینی روزاتو مرور میکنی کلافه میشی از تصمیم های طولانی از اینکه تمام سالها اونی که تو جاده بوده و محل زندگیشان تغییر داده خودت بودی . از این که قدرتمند این داستان مثل بقیه داستانها گذشته باز خودت بودی .

خوب دلیل نداره وقتی از کوتاهی کسی ضربه بخوری هی پا رو پا بندازی و قدرتشم که داری.

بلند شو راهتو برو ....

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

نفس کشیدن سخته

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۹ ب.ظ

 

با لوزه های چرکی و ورم کرده و دو تا پرده گوش ملتهب و ریه کم میاره از هوا

فقط میشه خوند نفس کشیدن سخته.

 

 

  • شیرین مهرنیا