بوس ماهی

آخرین مطالب

آفتاب داره طلوع

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۵۹ ق.ظ

 

 

آفتاب داره طلوع می کنه و من زمزمه می کنم تو رو دیدم خدا خندید و من از عشق تو حظ کردم، با تو  من کل دنیا رو  تو یک لحظه عوض کردم !


ته نوشت یک : شنفتنی 

ته نوشت دو : احوال دستم خوب شه کل دنیام رو مهمون میرزا قاسمی شین پز می کنم ! 

 

ته توشت سه : با قلب نامیزونم چه کنم ؟!


ته توشت چهار : پیر شدم !!!!!!!!

 

 

 






 

  • شیرین مهرنیا

تا صلات صبح

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۴۳ ق.ظ

 

 

تا صلات صبح با ساز جدیدم ور رفتم و روی زخم دست راستم پماد زدم و دم گوش دستم زمزمه کردم خوب می شوی و اشک ریختم و بوی رازیانه می آمد و یاد یار .... 
 

و
به دوست داشتنی هام فکر کردم
به شنفتنی ها
به زبر و بم صداها 
به آهنگ نام ها
به آزادی 

و
من خوشبختم !

 

 

 

ته نوشت : گروه راکوب را دریابید، نه در اون حد جدی !




 

 

 

  • شیرین مهرنیا

ne yaparsam

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۲۹ ق.ظ

 

 

Ne yaparsam olmuyor

Olmuyor eskisi gibi

Güldürmüyor ağlatmıyor

Kimse senin gibi

 

 

Bir Pazar Kahvaltısı

Song by Emre Aydın 

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

اسم مرا صدا کن

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۱۸ ق.ظ

 

و

منی 

که

عـــاشــــــــــقــــــــم !




 

  • شیرین مهرنیا

کلونازپام و چیکو

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۱۰ ق.ظ

 

 

همینمون کم بود که چیکو کلونازپام بخوره و چرت بزنه و بالا بیاره  و بدم بدو بریم پیش دکتر مددی !

چقده سخته خدایا
چقده سخت خدایا 



 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

خرافات

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۰۴ ق.ظ

 

 

روغن داغ که پاشید روی دستم، سوختم و سوختم و سوختم 
و
دروغ چرا
فکر کردم تاوان کدام گناه است؟!!!
اینکه با خجیر دست دوستی ندادم ؟ اینکه دل کسی را شکوندم ؟ یا آرزو کسی بود که دست و دلم بسوزد ؟ 

شاید هم درد جان و دل کسی است که باید می فهمیدمش ....
وارد وادی خرافات دارم می شم به سلامتی 








 

  • شیرین مهرنیا

اینهمه سال رفتیم

سه شنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ

 

اینهمه سال رفتیم و آمدیم . کوتاه نیامدیم . مصالحه هم نکردند و نکردیم. 
ایستادیم
اینهمه سال یک طرف 
جلسه امروز در شرکت و آمدن نماینده مالی بخش سرپرستی به شرکت یک طرف. فرد محجور در قانون ما حکم کودک یتیم را دارد و دادگاها در این مورد بسیار بی رحم هستند بخصوص اگر شرکا امانت دار نباشند.

 

راستش مرحمتی به شرکا پدر ندارم، دیگر ادب را هم رعایت نمی کنم آنها هم اصلن دل خوشی از من ندارند اما عمیقن حس درد دارم از اینکه افرادی هم سن و سال پدرم به آن فلاکت افتاده اند.

 

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

Turkuler kadar

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

 

 

Turkuler kadar uzun yaşa

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

آخ اگر فردا

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

 

آخ اگر فردا گزگزه اجازه ورود ما به کارگاه رو نده بازی می شود همون جوری که من دوست دارم. 


و
من هیجان را دوست دارم .




 

  • شیرین مهرنیا

عین اون جمله فیلم

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۲۳ ب.ظ

 

 

عین اون جمله فیلم سوته دلان که روضه خودتی، گریه کن نداری.
روضه خودمم و گریه کن ندارم اما دلم و چشمم پُر اشک ه و تمومی نداره !

 

دستمال کاغذی تو مشتم نشستم و هی اشک پاک می کنم . اعتصاب دارو هم کردم و داروم نمی خورم انگارک تصمیم گرفتم من باب روحی خودمو سقط کنم !

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا