حالم بده
بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم با عجله دنده عقب گرفتم موتور رف زیر ماشین و آش و لاش شد، شانس آوردم سرنشین نداشت اما باید خسارتش رو بدم .
فقط خدا رو شاکرم موتور سر نشین نداشت.
چقدر حالم بده امروز .
بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم با عجله دنده عقب گرفتم موتور رف زیر ماشین و آش و لاش شد، شانس آوردم سرنشین نداشت اما باید خسارتش رو بدم .
فقط خدا رو شاکرم موتور سر نشین نداشت.
چقدر حالم بده امروز .
تنها که باشی
تنهایی
وقتی تنهاتری که
آمده باشد
نه به استقبال تو
بیاید
نه به بدرقه ی تو
همسفر باشد
نه با تو
خاطره داشته باشد
نه از تو
افشین یداللهی
نشستم تو یه کافه
با بنفشه حرف میزنیم از بابائی که امروز تولدشه
اشک ما را با خود می برد ....
رفته بودم دکتر مطمئن و مجرب پدر تا سر و ته این فراموشی و آن تشنج و شایعات لخته را در بیاورم.
دکتر نگاهی به صفحه اول دفترچه بیمه ام کرد و نتوانست محاسبه کند از خودم پرسید چند سالت است؟ گفتم 36 سال
گفت: خب دیگر باید ازدواج کنی، زن بذات حساس است این چه دردی است تا دوازده شب با این روحیه سگ دو بزنی؟ خب می شوی این .... و ملاکت زیبایی همسرت نباشد.
راستش دلم تنش نمی خواست بخصوص ویزیت پدر با تنش شروع شده بود . می خواستم بگویم برادر پزشک توئی با ایکس تومن درآمد، هئیت علمی هم که هستی خب خیالت راحت زن میگیری و هر فصل یک جای دنیائی ...اما آن فکر برابر خواهم حرفش را قبول نداشت.
مال مال نگاه می کردم (مدل جانوران) من بی کار چه کنم؟ با بیکاری و عشق بروم ازدواج کنم چون زنم و به عقیده تو مرد احساسات وجودم را می شکند؟ دلت خوش است استاد یا بهتر بگویم حساب بانکی ات خوب جور است .
چند سال بود صبر کرده بودم برا این سوتی ؟
پنج سال؟ شش سال؟
عجیب شادم .
خبب
من شدم کابوست، با شکایت ازت دیگه نمی تونی قسر در بری. خوشحالم گیرت انداختم .بترس تا میتونی بترس. شش ساله منتظر همچین روزی ام و این شروع جنگ ه .
گاهی وقتها بدون این که بفهمی پریشون می شی و زمان و طبیعت با زبون خودش بهت میگه چرا ....
امید دارم عاقبت این پریشونی خیر باشه و از این دد و درد راحت شم .