بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۸ مطلب در بهمن ۱۴۰۳ ثبت شده است

فلان می شود 6500

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۴۶ ب.ظ

 

 

دیروز یک استادی بهم گفت هزینه فلان و فلان و فلان می شود 6500

و

من در ساعتی در شب بودم که مغزم شل و بی رمق نفس می کشید و غر می زد که شش هزار و پانصد این حرفها را ندارد که 

یک ساعت بعدش و تصویر ابعاد فلان و فلان و تعمیرات یادم افتاد اما باز دو به شک این محاوره بی صفر بودم و از استاد پرسیدم شش هزار و پانصد یا شش ملیون و پانصد هزار تومان ؟
گفت شش ملیون و پانصد هزار تومان 


 

محاوره های اقتصادی هم شل و بی رمق شدند، صفر ها بی معنی دیگه رده بالا بازی میکنیم با اعداد رده پایین !

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

گر بر در دیر

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۴:۰۱ ب.ظ

 

 

.

گر بر در دیر می نشانی ما را

گر بر ره کعبه می دوانی ما را

اینها همگی لازمه هستی ماست

خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را

.

.

ابو سعید ابو الخیر

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

سیزده سال

پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

 

 

سیزده سال پیش در بحبوحه شروع بیماری پدر نوشتم :

 

زنده گی گاهی ترکیبی از

پــَــــــــــر

و

تـَـــبـــــــر

می شود !

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

تو این خونه همه گاز

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ۰۴:۴۱ ب.ظ

 

تو این خونه همه گاز می گیرن چیکو،  جولان، حاضر آقا طلا !
حتی من ....

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

اگر ساعت نوزده، شب

شنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۲ ب.ظ

 

 

اگر ساعت نوزده، شب حساب شود، امشب به خاطر گاز های یک طوطی پونزده سانتی به گریه افتادم، از خشم نفسم بند آمده بود و پناه بردم به آرام بخش و با صدای بغض گرفته برای کسی ویس گذاشتم و کمک خواستم و آخرهای پیام صوتی بغضم تبدیل شده بود به گریه و چیزی شبیه فریاد که می گفتم : من دارم سعی می کنم از نگاه طوطی این دنیا را ببینم اما  دردم می آید وقتی تکه ای از دستم یا صورتم را می کند اعصابم بهم می ریزد .

بعدش فکر کردم دلم می خواهد الان با چه کسی چای بخورم یاد دشتی افتادم و باز زار زدم که مُرده .

 

و آخرش برای کسی نوشتم : بین جان من و پیراهن من فرقی نیست هر یکی را که برایت بکنم می‌میرم. 

و باز گریه کردم .


که تلفن زنگ خورد. ساعت نه شب شده بود و باز گریه کردم که آدمها چرا حواس شان نیست نه شب برای من یعنی نصف شب ! نمی دانند مگر من خوابم !!!!!

 

 

 این همه زار زدن و کوفتن به سر از یک گاز طوطی شروع شد !

 

 

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

زیر نویس

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ

 

 

مستترالسلطنه میدونی که دوستت دارم .

 

 



 

  • شیرین مهرنیا

لاتین

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

 

داشتم زندگیمو می کردم 
لاتین خوندنم چی بود ؟

با قرص آرام بخش و یه لیوان آب قند کلاس آ رو می گذرونم !

بعد کلاسم بق می کنم چه خاکی بر سرم بریزم ؟چطور کلاس رو بپیچونم ؟

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

پنج شنبه می بینمتون

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ

 

 

امروز اول بهمن ماهه یعنی چهارده روز بعد یه دماغ به دماغ داریم با شرکا پیر و پاتال و شارلاتان و فریبکار و گزگزه بابا !
 

 

 

  • شیرین مهرنیا