بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

جراحی زیبایی

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۱۱ ب.ظ

 

 

هر کسی دلیلی داره برای جراحی زیبائی دیدگاه نقادانه ندارم که کار درستی است یا نه تا شبیه روزنامه ها و شبکه تلوزیون ملی از اثرات مخرب روحی این عمل ها بنویسم.
.
اتفاقن خود من عمل زیبایی #بلفاروپلاستی انجام داده ام و بسیار راضی و خشنودم.

چه کنم که با #جراحی_بینی مشکل دارم
پنجاه درصد به کنار اما پنجاه درصد بقیه را تماشا می کنم نفسم را بند می آورند، از خودم میپرسم ایده پزشک بوده یا خواسته خود فرد؟
 دماغ های عروسکی یا حالت سر بالا انگار دکتر محترم تو اتاق عمل یه خط سری دوزی راه انداخته بی توجه به فرم صورت فرد.
دردم می آید آخر این چه عملی است که سن دخترکان معصوم را با سیر نزولی میبرید بالا همه شده اند چهل ساله های بینی عمل کرده  که در اصل بیست و پنج سالشان است و سخت است از زیبای انتخابشان بگویم.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دکتر بسکی

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۶ ب.ظ

 

 

دو بار دیدمشان، اولین بار شش سال پیش بود به بهانه درمان سرطان آخرین تیر ترکش مان برای زنده ماندن «روزه آب» بود به خیالمان!
 
پزشکی بود غریب و عجیب، طبیعت را  می پرستید و رفتارش با بیمارانش موج سینوسی خشم و عطوفت بود، هیچ وقت فراموش نمی کنم آن روز را که در خانه «تنگ راه» ش قبر کنده شده اش را نشانمان داد و گفت از مرگ نمی ترسد و اگر بمیرد آنجا آرام می گیرد تا ابد.

سری دوم سه یا دو سال پیش بود با خانم مهوش شیخ الاسلامی و آقای ماجد نیسی برای کامل کردن مجموعه مستند «تنگراه» به سراغش رفتیم. خبر آمد سکته کرده به باغ «تنگراه» ش سر زدیم که سر تا پا هرس شده بود هنوزم نرمی نمدهای خانه «تنگراه» اش در حافظه پاهایم مانده است.
 به گنبد و منزل شخصی اس سر زدیم و آن چه نباید می دیدیم را دیدیم . آن اسطوره رعب و عطوفت از پا افتاده بود.
ماجد نیسی عزیز که برای خداحافظی  بوسیدش اشک قُل میزد توی چشمهایم.

حالا او آن مرد غریب رعب و عطوف دنیا ما را ترک کرده ..... مردی که طبیعت را پاک دوست داشت و انسانها را سالم

حس می کنم کلی حکایت ناتمام دارم که در گنبد جا مانده و باید روزی به گنبد سری بزنم و زندگی ام را مرور کنم و جور دیگری با زندگی برقصم.

یادت گرامی   

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

اهورا

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۱۲ ق.ظ

 

خب بالاخره اسم نی نی مشخص شد  «اهورا» 

و این شروع یه داستان خنده داره تا حالا مورد داشتیم  آهو ، آهورا، هورا، آهندان، هیولا صدا شده توسط افراد مسن خانواده .

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

تفاوت

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۲ ب.ظ

 

 

از طبقه بندی آدمها به دلیل مسائل مالی  متنفرم.
 یکی از مکان هائی که این تقسیم بندی به صورت ملموس و آشکار دیده می شود در فروش بلیط پروازهای داخلی یا بین المللی است.
بیشترین خرید بلیط توسط مسافران اکونومی (Economy) انجام می پذیرد.
در رده میانی بلیط بیزینس کلاس ( Business Clas) ترجیه عده ای است.
نوع گرانقیمت  بلیط ها مربوط به فرست کلاس (FirstClass) میباشد.

لازم یه ذکر است افراد دارای بیزینیس کلاس و فرست کلاس بدون هیچ گونه زحمتی براحتی میتوانند در صندلی خود مستقر شوند و از امکانات ویژه آن قسمت مثل صندلی راحت تختشو ، غذا و امکانات رفاهی و... و ... و... استفاده بکنند.

برخلاف پروازهای اکونومی که مسیر تحویل  بار و چک کردن پاسپورت هفت خوان رستمی است.
کسی که بلیط فرست کلاس یا بیزنس کلاس را دارد علاوه بر امکانات داخل هواپیما در فرودگاه هم  از منظر امکانات تفاوت مشهودی را تجربه میکنید جای استراحت و سالن غذاخوری با بهترین کیفیت و ...و...و ... 
 ( لازم به ذکره افراد دارای بلیط اکونومی حق استفاده از این امکانات رو چه در فرودگاه چه در هواپیما ندارند)

 

متاسفانه هیچ رفرنسی برای بیان تشریح این موضوع نیافتم 
ناچار به بیان باور خودم است، آن روز که  ثروت فردی معیار ارزشه های فردی و اجتماعی انسان باشد و یکپارچه بودن انسانها به واسطه پول و ثروت سنجیدن شود نه می شود به دمکراسی نازید نه می توان فریاد زد ما انسان را رعایت کردیم. این کار نقض آشکار و بی شبهه برابری انسان ها ست.

​​​​​​شعار برابری انسانها کلومی بیهوده است.

 

 

 


 

  • شیرین مهرنیا

پانزده روز

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ ب.ظ

 

 

پانزده روز مانده تا بروی

پانزده روز که بعدش می شود عمری ندیدنت 

باید پلان زندگیمو تغییر بدم و شروع کنم به نوشتن رزومه  و زبانی که دوستش دارم.

راستی یادت نرود شیرین دوستت دارم.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

برابری دستمزد

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ق.ظ

 

 


این یک بحث مستقیم فمنیستی نیست اگر چه بحث تساوی، بین حقوق زن مرد ناخودآگاه بحث را فمنیستی می کند.
حتی در کشورهای معتقد به آزادی و دمکراسی، شکاف جنسیتی در مورد پرداخت حقوق زن و مرد وجود دارد.
کشور ایران در رده برابری جنسیت از بعد  پرداخت حقوق مالی مساوی میان زن و مرد در انتهای جدول قرار دارد
.
شخص من تا به امروز در سه محیط کاری کار کرده ام و در هر سه محیط کاری حقوق آقایون بیشتر از خانم ها بوده بدون توجه به کارکرد و نتیجه مثبت کاری و سطح تحصیلات و بهره وری مثبت کار
و 
این ظلم ناآشکار خیلی مواقع عمدی نیست و حاصل ناآگاهی سر تیم یک مجموعه به عنوان تصمیم گیرنده است. 
و 
مقصر امثال ما هستیم که با دانستن حقایق و ادعا فمنیستی به دلیل نیاز به کار زیر برگه قرار دادی که حقمان نیست را امضا کرده و مچاله شده به کارمان ادامه میدهیم.

به امید روزی که صاحبان مشاغل به این برابری ارج نهند و قبل شنیدن اعتراض خودِ صاحبان مشاغل این شکاف جنسیتی ِ کارمزد زن و مرد را اصلاح کنند و زنان برای حقوق برابر بدون ترس قدم بردارند، حق اعتراض را فراموش نکنند و اجازه صحبت داشته باشند
آزادی انسانی گاهی از همین مسیرهای ساده و احترام به فردیت شروع می شود.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دنیای ما

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۸ ق.ظ

 

 

دنیا ما قصه نبود

پیغوم سر بسته نبود

.

.

.

شاملو.

 

 

 

 

​​​​​

  • شیرین مهرنیا

تاج خار

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۰۶ ب.ظ

 

 

هفدهم مرداد اسماً خاله شدم. چرا اسماً چون خواهرم و شوهر خواهرم دل خوشی از من ندارد. 
چون قوانین ذهنی و زندگی من با قوانین و ذهنی و زندگی اونا فرق دارد

در یک کلام راه و روش یا به اصطلاح اسلوب زندگی من و همسر خواهر در تضاد است و خواهرم میان شوهر و خانواده شوهر رو با اسلوب ی که از نظر من درست نیست ولی از نظر او درست و وحی منزل است زندگی میکند.

کسی از دلمان خبر ندارد داریم تاج خارمان را برای تاج گذاری تلخ آماده می کنیم .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دوری

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۱۵ ق.ظ

 

 

میگه من جبهه گرفتم و بدبینم و با این رفتارام دو بهم زنی میکنم و دشمنی رو زیاد

من فکر می کنم من از اول این بازی فقط سعی داشتم تهمت ها رو رفع  رجوع کنم و اثبات کنم حرفاشون  و تهمت هاشون و رفتارشون غلطه و چه کار بیهوده ای بود. 

حالا بعد اون همه وابستگی باید رو پا خودم وایستم و به گذشته مون. و حتی آینده شون فکر نکنم.

اینم از خواهرانه مزخرف ما

که کلی دلشکستگی و تهمت به من هدیه  دادند.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

یار پسندیده

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۵۰ ب.ظ

 

 

گویا

یار پسندیده منم !

 

 

 

  • شیرین مهرنیا