قهوه
قهوه دوست ه مثل خودم
قهوه دم دادم و با هم خوردیم من تو فنجونم اون با قطره چکون.
ازش قول گرفتم به کسی نگه
گفت باشه
قهوه دوست ه مثل خودم
قهوه دم دادم و با هم خوردیم من تو فنجونم اون با قطره چکون.
ازش قول گرفتم به کسی نگه
گفت باشه
توی خواب ناله میکنه جگررررر سوزززززز
کاش می شد شاهد این روزها نباشم.
و عجیب این که حال پدرم و بودن پدرم برای نسل سوم خانواده و جوان ها بسیار مهم است. نگرانند و بی تاب و من در عجب مردانگی این مَرد ام.
پناه بردن
تکیه دادن
تسلیم بودن
چه کار دشواری است ....
حالمو که میبینه یه دستمال کاغذی میچپونه زیر بالشم میگه فردا باید ترست رو ازت بگیرم ( یه اصطلاح ترکی ه )
می خندم و میگم نمی ترسم من فقط بابا رو می خوام .
بابا زمین گیر شد.
یک جمله ساده است که گویا دنیا را بر سرم کوبیده اند .
موندم چطور می تونی پاتو بگذاری تو این خونه ؟
اما
یادت نره عضو این خانواده نبودی و نخواهی شد .
یه چند جلد کتاب بیشعوری باید بخرم برا خاندانتون بفرستم .