بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

انزجار

شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۳ ق.ظ


امروز که برگشتم خانه با حال خوش. بنوش از بابا گفت که ساعتهای متمادی میخواسته چیزی رو بگه و نتونسته و بنوش و فرشته هم متوجه نشدن اخرش رفته رو یه مبل با بغض نشسته و با همون بغض خوابیده. 

عصبانی شدم از دست خودم که خانه نبودم تا بغلش کنم. چه میدانم حواسش را دورترها پرتاب کنم. در یک لحظه حس تنفر از او آمد به سراغم میدانم ارتباط مستقیمی به جریان نداره اما متنفر شدم از او که با برنامه ریزی دقیقش خیلی چیزها را بهم ریخت. با نبودنش.

 من آرزو پدر بودم. پرستوی پدر. او آرزو پدر را بر باد داد.





  • شیرین مهرنیا

نظرات  (۲)

  • مهدی محمدبیگی
  • سلام
    فکر می کنم تازه شروع به وبلاگ نویسی کردی 
    بهتر هست متن هات طولانی تر بشن
    امیدوارم  موفق باشی
    پدر که تو خونه حالش بهم ریخته باشه اون خونه،خونه نیست.والا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی