شِنُفتنی خوب
يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۰۸ ب.ظ
موسیقی و آواز و شِنُفتنی تو زندگیم همون قدر که مهم ه و حیاتی
نبودش جان میگیرد ....
موسیقی و آواز و شِنُفتنی تو زندگیم همون قدر که مهم ه و حیاتی
نبودش جان میگیرد ....
هوا سرد تر از سرد بود لباس یه دست ماهیگیری را تنم کردند خیال می کردم بپوشمش گرم ام می شود اما سرما دو برابر شد. یک چوب بلند دادند دستم و گفتند در این دریا طوفانی تا رسیدن به تورهای ماهیگیری هر بار موج بلندی آمد از چوب کمک بگیر و تنه ات را بالا بکش تا آب داخل لباست نرود. سرما و موقعیت جدید کلا کرختم کرده بود اما من پشت سر ماهی گیر رفتم و کمکش کردم در وارسی تورها
کار از هیجان گذشته بود سرما و قدرت دریا و درک اینکه جانت را به خاطر لقمه ای نان هر روز به دریا می زنی حالم را نا خوب کرد.
تا به این زندگی
تف به بی پولی
تف به سرما و نان