جنگ ناامنی به همراه دارد. آدمها را محدود و منزوی می کندو هیچ اطلاعات رسانه ای وجود ندارد.
در هنگام جنگ دردناک تر از تحمل این همه رنج این است ه ببینی دنیا کوچکترین اهمیتی هم به رنجی که میبری نمیدهد.
باغبانی تنها مایه ی تسلی ام است. خاصیت درمانی اش فوق العاده است. وقت هوایی که خشمگینم سراغ گیاهانند میروم و هرسشان می کنم و وقت هوایی که امیدوارم گیاه می کارم.
هنر تسکینی بر رنج آدمی است، شفا بخش است و درمان می کند.
وقتی نها در گذشت مادرم حرف تکان دهنده ای زد گفت:« نیمه بهترم رفت »
اگر کسی نتواند در خانه ی خودش آزادانه فکر کند و حرف بزند ، ممکن است تسلیم مرگ شود.
خلاقیت من در دوران جنگ می میرد، ویرانگری اطراف مخرب روان است.
زن ها انگار جنس مقاومترین هستندشهر یعنی مسافت های طولانی، یعنی رفت و آمد روزمره از این سر تا آن سر شهر ،برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی. وقتی جنگ است همه چیز خلاصه می شود به محله و خانه و جماعت دور و بر و این زندگی دهقانی با نبود اطلاعات و رسانه مناسب همراه است . آن هم در فضایی که بی اعتمادی زیادی به رسانه های داخلی و خارجی وجود دارد.
شکستن پل یعنی قطع ارتباط و پیوند
زدودن تاریخ از ملتی که به تاریخ خود مفتخر است قطع ریشه های است که به از بین رفتن و محو شدن آن ملت می انجامد . وقتی تاریخی نباشد ، خاطره تاریخی و حافظه مشترک ملی هم به راحتی از یاد میرود .شکوه و غرور ملی رنگ میبازد و اعتماد به ساختن دوباره و تلاش دسته جمعی معنایی ندارد.تحریم اقتصادی هم بیش از هر چیز ی به تاریخ و فرهنگ زیان می رسانن
جنگ تلاش برای بقای امروز است
یاداشت های بغداد
رو نوشته های زندی در جنگ و تبعید (2003-1991)
نُها الراضی
ترجمه مریم مومنی