خدا باید ...
اصلن می دونی چیه خدا باید یه تجدید نظری تو قانون هاش بکنه تا:
هیچ بچه ای مریض نشه و نمیره
هیچ جوانی جون مرگ نشه
هیچ پدر و مادری قبل دیدن عروسی بچه هاشون نمیرن
اصلن می دونی چیه خدا باید یه تجدید نظری تو قانون هاش بکنه تا:
هیچ بچه ای مریض نشه و نمیره
هیچ جوانی جون مرگ نشه
هیچ پدر و مادری قبل دیدن عروسی بچه هاشون نمیرن
سختمه
از خستگی ، تحمل ایستادن و تکیه دادن به کسی رو ندارم.
کسی که بگذاره و بره، ویرون کنه و بره و قدر ندونه و بره، تشکر ندونه، معذرت خواهی بلد نباشه و منی که از حال ناخوش تاب میخورم رو نبینه و نشنوه.
آدمی که بدترین حس های روحی و روانی رو نصیبم کرده
حالا عین دون کیشوت برام آرزو خوشبختی میکنه و دِ برو در رو
واقعن مسخره هست ...
همه می گفتند نمی آد
و
من با تمام ایمان و باورم می گفتم میاد . باورم کنید.
و
نیامد و نیامد و نیامد و با یه سری کلمات مودبانه فعل جمع بسته متو راهی خوشبختی کرد.
وقتی یکی داره مسیر زندگی شو به خاطر جبر و خواسته خودش تغییر میده.
و اگه این آدم بهت گفته باشه دوستت دارم و تو هم دوستش داری حق جنگ و منصرف کردنش و توجه به تو رو داره
از حق دفاعت استفاده کن....
از من نخواه چند روزه همه این سال ها را فراموش کنم و به آینده قاه قاه بخندم . گاهی نامیزان می شوم و تو که میدانی من حال بدم را نمی توانم پنهان کنم و چاره می شود آهنک " شد خزان " و زمزمه عمر من ای ل طی شد بحر تو، وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفائی
و یه دل سنگین
ناراحتم ؟
یه ریزه
مدتها سر کار زیر مشت و لگد روانی او بودم تا بریدم. من ماندم و دستهای خالی و استعفا و پشت بندش تنگ دستی!
یک بار در جواب چرائی یک کار ازم سوالی کرد، من هم نه گذاشتم نه برداشتم با ادبیات خودش جوابش را دادم.
به همین سادگی دوستی تمام شد.
من چه جان سختی بودم که زیر آن همه فشار روانی و مشت و لگد روانی زندگی کردم و دوام آوردم.
با چشمهای اشکی می گه شیرین تا حالا که زندگی بهت روز خوش نشون نداده، امیدوارم از این به بعد خوب باشه.