بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۹ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

خیلی دردمان

سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۱۷ ب.ظ

 

 

صبح بنفشه تلفن زد و همه مون بغض داشتیم گوشی رو گذاشتیم رو دسته مبل و من و مامان های های با صدای بلند گریه کردیم .

 

خیلی دردمان میاد.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

کار عاشق

دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 

 

کار عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا ز جانان

یا ز جان

بایست دل بر داشتن 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

سندرم استکهلم

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۷:۰۳ ب.ظ

 

 

سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگان‌گیر پیدا کرده و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش را تهدید می‌کند، دفاع نموده و به صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش می‌کند. علت این عارضه روانی عموماً یک نوع مکانیزم دفاعی دانسته می‌شود.

 

ته نوشت: این را زمان مرگ هاشمی رفسنجانی نوشتم و باز جهت یاد آوری نوشتم .

منبع ویکی پدیا

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

سوته دلان

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

 

 

خوش به سعادتتون که می‌رین روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو ببره روضه ؟

آقا مجید تو رو چه به روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت کربلاس .

 دیالوگ فیلم سوته دلان

 

 

  • شیرین مهرنیا

مریضی تو را از ما می گیرد

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۳۶ ق.ظ

 

 

یه چیزی فهمیدم 

اون چه از عملکرد پزشک و داروهای تجویز شده و حال پدرم من از پزشکها انتظار دارم

بسیار متفاوت تر از اون چیزی هست که دکتر برا بیمارش می خواد.

 

چقدددددر سخت می گذرد این روزها

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

گند نزن

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۰۶:۴۹ ب.ظ

 

 

قرار نیست گند بزنی به زندگیت ...

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

ترسناک

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۰۶:۲۴ ب.ظ

 

 

گاهی خواب می بینم تو ساحل وایستادم و یه چیز دور داره دریا و من رو به سمت خودش می کشه.

موج ها بر عکس می چرخن سمت دریا 

شن ها 

و من که پر از ترس و مقاوتم ....

​​​​​و

آب همه چیز رو با خودش داره در خودش محو می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

باور من و مامان

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۳۴ ق.ظ

 

 

​​​​حال پدر انقدر بد بود که نفس مان حبس شده بود. دیشب که یکی از اقوام تماس گرفت برای حال و احوال پرسی، مادر اعتراف کرد امیدش رو از دست داده. 

نگاهش که کردم انگار یک چیز مشترک بین ما بود که دلمان را می لرزاند.

پناه بر خدا ...

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مزخرف

يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۱۶ ق.ظ

 

 

رابطه با یارتون هیچ نقشه ای تو پس ذهنتون نباش و به بهانه اعتماد یا درست ترش حماقت همه چیز رو به اون بسپرید. یکهو تو یه شب یا تو یه روز ممکنه همه عمری که صرف کردید، یارتون، دنیا شخصیتون رو ببازید 
چون همون شب یا روزی که می فهمید ای دل غافل رو دست خوردید متوجه می شید هیچ جایگاهی در زندگی یارتون نداشتید.
به همین سادگی همه چی تموم می شه.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا