مکانیک وار
سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ
دیشب باهاش حرف زدم .
تغییر در زندگی ام و تحقیری که به خاطر رفتارش بر من گذشت که مسبب دوری اجباری از پدر و کلی فشار روحی و مالی و احساسی شد رو نفهمید. یعنی نمیخواست بشنوه و بفهمه ، نا خود آگاهش یه سپر گرفته بود دستش و مکانیک وار میگفت من فلانم من بهمان، فحشم بده
نفرین کن
معذرت خواهی ام که خودم یادش انداختم اونم چون مکانیک وار بود باز ارزشی نداشت.
آدما میان و میرن و نمی دونن چه ها که نمی کنن.
حسرت به دل پدرمممم
حسرت
ح
س
ر
ت
- ۹۹/۰۲/۱۶
حق با توئه ....
من اشتباه کردم ...
و امیدوارم اه و نفرین شما سریعتر شامل حال من شود و به درک واصل بشم ....
امیدوارم در رابطه جدیدتون ....
ارامش داشته باشید ...
و همش دعوا و اعصاب خردی نباشد .....
تنهایی خیلی بهتره ....