بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مکانیک وار

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

 

دیشب باهاش حرف زدم .

تغییر در زندگی ام و تحقیری که به خاطر رفتارش بر من گذشت که مسبب دوری اجباری از پدر و کلی فشار روحی و مالی و احساسی شد رو نفهمید. یعنی نمیخواست بشنوه و بفهمه ، نا خود آگاهش یه سپر گرفته بود دستش و مکانیک وار میگفت من فلانم من بهمان، فحشم بده 

نفرین کن

معذرت خواهی ام که خودم یادش انداختم اونم چون مکانیک وار بود باز ارزشی نداشت.

​​​​​​

آدما میان و میرن و نمی دونن چه ها که نمی کنن. 

حسرت به دل پدرمممم

حسرت

ح

س

ر

ت

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

نظرات  (۲)

حق با توئه ....

من اشتباه کردم ...

و امیدوارم اه و نفرین شما سریعتر شامل حال من شود و به درک واصل بشم ....

امیدوارم در رابطه جدیدتون ....

ارامش داشته باشید ...

و همش دعوا و اعصاب خردی نباشد .....

تنهایی خیلی بهتره .... 

 

پاسخ:
باز مکانیکی حرف زدی 
بد نیست یه چی دیگه حفظ کنی بیای اینجا بنویسی.
برا خودت نسخه تنهایی نگه داری و در مورد رابطه من حق نظر دهی نداری 

اسیب برا هر دو طرفه

.

.

.

من هم اسیب دیدم

منم ضربه خوردم

اما دنبال مقصر نیستم

 

پاسخ:
تو از همون اول میدونستی چی میشه برا همین زیر سوالی
کسی دنبال مقصر نیست
مساله این ه یه نفهمی و خود خواهی زندگی یکی  رو ممکنه داغون کنه
تو حرفهای تکراری در مورد زندگیت میزنی ای سرم شلوغه ای درس دارم الان وقتش نیست یه زندگی نباتی 
اما من زندگیم و سقف بالا سرم به خاطر تو بهم ریخت. جوابی داری واسه این اتفاق که دسته گل خودته
سینا ادم  با خیالات و احتمالات و خود خواهی کسی رو بیچاره نمیکنه

معذرت خواهی هم که شکر خدا بلد نیستی

تو شکل دیگر نویدی هر قدرم منکر شی  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی