بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

حفاظت از آهورا

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۰ ب.ظ

 

همیشه دوست داشتم نوزادی آهورا رو ببینم. اون موقع که فقط شیر میخورد و می خوابید اما دیدار اولمون تو چهار ماهگی بود و الانم آهورا نه ماهه هست و تبریزه. 

اوایل تا همین هفته پیش هیچ حسی بهش نداشتم، زیاد نزدیکش نمی شدم و انقدر خسته نگهداری بابا بودم که فکر کردن به آهورا و گرم گرفتن باهاش چیزی مثل کابوس بود. 

تا به دلایلی مراقبت یکی دو ساعته اش به تورم خورد به خاطر کارهای بیرون از خونه مادرش یا چون هر دو صبح ها زود بیدار می شیم یا اون به اتاق من سر میکشه یا من از اتاقش می دزدمش. همه این اتفاقها سبب یه حس قوی حفاظت از آهورا شده.

خیلی اتفاقی زمین خورد، بدم زمین خورد رو ورنی سفت و سخت بچه رو عین بچه گربه به چنگال گرفتم و د بدو ...

بچم خونی مالی شده بود و گریه جیگر سوز میکرد و من هی پشتمو مثل گربه شتر میکردم که من مراقبتم نترس.

به هر حال بهار اومد و رسید به خرداد بالاخره قلب خاله گونه من از جنس دیگر تپید.

 

 

 

 

 

​​​

  • شیرین مهرنیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی