سکته نکنم خوبه
آنقدر تحت فشار این مرحله زیستی ام که خودم راقربانی فرهنگ مراقبت از والدین بیمار می دانم و بدنم ریکشن نشان میدهد دارم کم کم نگران جسم ام می شوم .
آنقدر تحت فشار این مرحله زیستی ام که خودم راقربانی فرهنگ مراقبت از والدین بیمار می دانم و بدنم ریکشن نشان میدهد دارم کم کم نگران جسم ام می شوم .
من از صدا متنفرم !
از صدای ریز از صدای پیوسته تلوزیون یا رادیو
از صدای گیم
از صدا کارتون برای بچه ها
نه ماه بعد چهل ساله ام
زندگی الآنم رو با توناژ رنگی قهوه ای و صدای مدام کارتون پپا یا بیلیپفی دوست ندارم
گاهی از همراهی پدر استعفا میدم
و با تمام وجودم یک فرار و عاشقانگی مثل فیلم Lost in Translation لازممم.
قدمون اندازه بچه نیس اما قلب و دلمون هنوز بچه هست . وقتی ناله می کنی و نق میزنی هیچ کس جدی نمی گیرتت.
از عواقب میان سالی هست.
شاه نشین هم باشی روزی مثل اشک از چشم می افتی
میپرسه دلت چی میخواد؟
چفت دهنم وا می شه میگم گربه !
می خنده ....
صبح دیدم اسمس دارم جواب دادم و از حس آم گفتم بعد در خواست جواب کردم و جوابش ویرون کننده بود.
این روزها شیمی مغزم بهم ریخته هر کلمه و تندی ویرونی به بار میاره که تا سه روز باید دور خودم بچرخم .
آدم که خوش است نای نوشتنش نمی آید، ناخوش که می شود اگر کلمات نبودند دق مرگ می شد. او نفهمید من از چه ناراحتم . ناراحتی که باعث شد خودش و کلیه افراد وابسته به او را از زندگی ام حذف کنم .
درد تازه شروع می شود
درد هجرانی
درد چرایی
درد اینکه با خودت دعوایت می شود چرا انقدر سهل گرفتی و اجازه دادی اینگونه نسخه تو را بپیچند.
زمان می گذرد، زندگی پوست می اندازد و باز نفس می کشی شیرین .