بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

یعنی داره میمیره

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۵۸ ق.ظ

 

بابا خیلی لاغر شده در حالی که من تمام سعیمو میکنم خوب غذا بخوره مسئولیت وعده شام و صبحانه و میان وعده هاش رو و آب رسانی به بدنش رو من قبول کردم.

بارسیدگی به زخم بستر و سند وحشتناک

اما 

انقدر فرق کرده گاهی با چشمهای گشاد به سقف خیره میشه جوری نفس می کشه که متوجه اش نمی شم و با خودم می گم یعنی داره می میره ؟

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

اکبر بابا

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

 

زندگی برا من شده چپ راست بالا پائین اکبر بابا 

گاهی بتونم چند برگ کتاب بخونم 

اهورا رو بازی بدم

سیگاری بگیرونم 

تو رفت و روب ماشین ظرفشویی کمک کنم  

یا فیلمی ببینم

بقیه همه شده اکبر بابا .

 

 

 

 

​​​​​​

  • شیرین مهرنیا

بلاهت نام

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۷ ب.ظ

 

از معدود فامیل های پدر که خانمی با سن و سال بالاست اسمس زده چرا مادرتان اسم مخفف برادرمان را صدا می زند؟

بلاهت خنده داری که چسبیده به یک زن سن و سال دار و با این حرفش بلاهت ش را به رخ مان کشید.

چقدر راحت آدمها خودشان را در سطل زباله مغز آدمها می اندازند.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

حال خوب و کمک به بابا

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۳۵ ب.ظ

 

تصمیم گرفتم همه کارهای مربوط به بابا رو با عشق و حال خوب انجام بدم و اگر رو مد حال خوب نباشم دخالت نکنم.

این باعث میشه احساس اضمحلال نکنم.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

دردسر

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۲۹ ب.ظ

 

 

فکرم مشغول ه کارگاه و صحبت ها هست. نمی دونم به اون چه پس ذهنم ه می رسیم یا نه ؟

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مقاومت

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۲۸ ب.ظ

 

مقاومت بابا در خوردن غذا و آب همه مون رو کلافه کرده. مجبور میشیم با سرنگ گاواژ بهش غذا بدیم و این ناراحتش می کنه و با قورت ندادن غذا مقاومت ش رو ادامه می ده.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

سرگذشت ندیمه

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ق.ظ

 

+عمه لیدیا می گفت، آزادی بیش از یک نوع است. آزادی برای انجام کاری و آزادی از شر چیزی.

 

+ می گویند: هر چه به سموت کشیده شود، روزی جنجال به راه خواهد انداخت تا صدایش شنیده شود، جنجالی آرام و خاموش.

 

 

 

​​​​​​

 

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

وسط تب

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ق.ظ

 

وسط تب، سرفه، زخم بستر، درد و ناله

فکری می شم که ما بابا رو به زور نگه داشتیم و اذیتش داریم میدیم.

خیالات برم داشته اساسی.

کاش این قرنطینه نبود و می شد با آمبولانس بابا رو ببریم شمال. اینجور موقع ها آدم دلش لوس شدن می خواد و فامیلاشو .

 

 

 

 

​​​​​​

  • شیرین مهرنیا

دنیا بی موبایلی

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۴ ق.ظ

 

 

موبایل خراب و کتاب به راه ...

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مشترک درمان

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۳۲ ق.ظ

 

به خاطر بیماری بابا من مشترک هر روزه داروخانه، مرکز پرستاری، مرکز فروش لوازم پزشکی هستم.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا