بوس ماهی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶۴ مطلب با موضوع «بیماری ناشناخته مغزی» ثبت شده است

او

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۱۵ ب.ظ

 

فک می کنم تنها چیزی که برا او و او مهم نیست حال پدر است.

گرفتار او ها شدیم.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

این روزها غمگین ترم

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ

 

در روزهای که نزدیکترم به بابا و کل مسئولیت کاراش با منه، خلوتشم با منه 

دست همو میگیریم من حرف میزنم و اون دستمو محکم تر فشار میده

این روزها غمگین ترم .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

تشک مواج

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۴ ب.ظ

 

 

کارمون به اونجا رسید که باید تشک مواج بخریم.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

درد

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۱۴ ق.ظ

 

تو اتاق بابا میخوابم و داشتم کتاب می خوندم که یکهو یه خاطره اومد سراغم و کتاب و هرچی دستم بود و پرت کردم سمت دیوار مقابل

بابا رو شکم میخوابید رو تخت، کتاب یا روزنامه شو میگذاشت رو فرش با یه مداد و عینک شروع می کرد به خوندن و نوشتن.

دلم تنگشه

هیچ وقت دیگه خوب نمیشه

من درد می کشم .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

یعنی داره میمیره

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۵۸ ق.ظ

 

بابا خیلی لاغر شده در حالی که من تمام سعیمو میکنم خوب غذا بخوره مسئولیت وعده شام و صبحانه و میان وعده هاش رو و آب رسانی به بدنش رو من قبول کردم.

بارسیدگی به زخم بستر و سند وحشتناک

اما 

انقدر فرق کرده گاهی با چشمهای گشاد به سقف خیره میشه جوری نفس می کشه که متوجه اش نمی شم و با خودم می گم یعنی داره می میره ؟

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

حال خوب و کمک به بابا

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۳۵ ب.ظ

 

تصمیم گرفتم همه کارهای مربوط به بابا رو با عشق و حال خوب انجام بدم و اگر رو مد حال خوب نباشم دخالت نکنم.

این باعث میشه احساس اضمحلال نکنم.

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

زخم بستر

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

 

هر بار یک مشکلی از مشکلات جسمی و بیماری بابا حل میشه یه مشکل دیگه شاخ میشه 

درگیر زخم بستر شده .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

کاش می شد مرد

سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۰ ب.ظ

 

 

تکراری شده 

​​​​​اما

باز پدر بد حال است. سرفه که می کند از شدت درد اشک هایش تمام صورتش را می پوشاند .

چقدر سخت است تماشای دردش.

حاضرم بمیرم و از این روزها پرتم کنند بیرون .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مرد غمگین

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۴۷ ق.ظ

 

 

بابا رو که نگاه می کنم انگار تمام غم های عالم که بی زبونند تو دونه دونه سلول هاش نشست کردن .

 

 

 

 

  • شیرین مهرنیا

مظلومیت چشاش

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 

بابا رو اصلاح کردم و موهاشو کوتاه کردم و دلم ریش شد برای مظلومیت تو چشاش.

 

 

 

  • شیرین مهرنیا